من و امتحانام
سلام به همه همراهان عزیزم...شنبه اولین امتحانم رو با سختی پشت سر گذاشتم...خدایی خیلی سخت بود و نفس گیر.... جو سالن سنگین بود و زجرم می داد.....از دو روز قبل روی ناز پسرمو ندیده بودم و همش درس می خوندم....یه لحظه هایی از اینهمه خودخواهی خودم حالم بهم می خورد و می خواستم انصراف بدم اما وقتی به خوشحالی بابا و مامانم و آینده خودم و یه دونه پسرم فکر می کردم بیشتر مصمم می شدم که باید ادامه بدم....خدایی همسرم خیلی مراعاتم می کنه....جمعه از صبح بچه داری می کرد تا من خوب درس بخونم....غروب از اتاق اومدم بیرون اب بخورم دیدم همسرم و جیگر گوشم روی مبل خوابیدن ...یه صحنه ای بود...اینقدر ناراحت شدم که چشمام پر شد.....خدایا شکر که یه همسر و همراه با شعور ...